حرفهای از اعماق دلم،
سیدالشهدا،کلمه ای که با نام بردنش
اشک ها سرازیر می شود.
حدود ۳۰ الی ۴۰ سال پیش پدرم در شهرک وردآورد با برادرانش حسینیهای راه اندازی کردند
به نام حسینیه فاطمه الزهرا
که اعتقاد ما و تمام زندگیمان در این محور میباشد اکنون ۳۰ سال از آن روزها میگذرد و من به عنوان فرزند ارشد خانوادهام خوشحال هستم زیرا که امروز هم بنده در حسینیه فاطمه الزهرا در همان محل مشغول خدمتگزاری هستم و هیچ چیز شیرینتر از اشنا شدن با رفیقهایی که با هاشون هم عقیده هستم نیست این طرز فکر من است
رفیقهای از نوع نوکران سیدالشهدا
اشک ریختن تو روضهها
شادی تو ولادتها
شیعه بودن
دستههای عزاداری
سفرهای معنوی
چه چیزی شیرینتر از این است؟؟؟
آرزویی برای تمام مادر پدران است که فرزندشان در راه درست و سالم قدم بردارند
امروز خوشحالم،امروز خوشحالم که
توانستم آرزوی والدینم را برآورده کنم
در راه سیدالشهدا راهی سالم و درست قدم بردارم
و آرزوی بزرگم آن است که روزی بتوانم در ظهور آقا امام زمان حضور داشته باشم آرزو دارم برادر کوچکم همچون مثل پدر و برادرش در این راه قدم بردارد
زیرا که تمام عالم در نام سیدالشهدا خلاصه میشود.
یا امام حسین(ع)
«هرکی برات گریه میکنه انگاری برداره منه»
ماهان رمضان زاده