به نام خدا و با یاد ولی او
 
 
بیست و سه روزه بودم که پدر بزرگوارم و برادران عزیزتر از جانم مرا با سیاهی عزای حضرت سیدالشهداء آشنا کردند.
با سیاهی هیئت فاطمة الزهرایی که سال اول تأسیسش بود. با صدای طبل و سنج و دسته ی هیئت، با عزاری امام حسین (ع) درآمیخته شدم.
فهمیدم که نوکری کردن درِ خانه ی اهل بیت عصمت و طهارت چقدر زیباست. از همان دوران کودکی شوق رفتن به جلسه ی روضه داشتم. جلسه ی روضه ای که به نام حضرت زهرا (س) بود.
جلسه ای که ابتدایش با چادر مشکی های کهنه ی مادرمان در گوشه ای از این شهر ساخته شده بود.
کمی که پیش رفتم با نفس زدن برای این خاندان آشنا شدم و از 9 سالگی به مدح گوئی اهل بیت علیهم السلام کم و بیش پرداختم و کمی بعد با افرادی آشنا شدم که کمک هایشان باعث شد در این جایگاه باشم. و چند وقتیست  که با کمک چند دوست عزیزم تصمیم گرفته ایم پرچم هیئتمان را بر دوش بکشیم و نام مقدس اهل بیت عصمت و طهارت را پررتگ تر نشان دهیم.
به امید روزی که با حضور حضرت حجت علیه السلام مراسم هیئت ـمان را برپا کنیم…

محمد چلیپا

1 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید

  • الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بالولایة امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست