در این مطلب بمناسبت میلاد با سعادت امام هفتم موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام قصد شناخت سطحی این نور هفتم را داریم. انشالله، تعالی توفیق و سعادت خدمت و نوکری ایشان را داشته باشیم.

نور هفتم، امام موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام

امام کاظم، امام هفتم و فرزند گرامی امام ششم جعفر بن محمد الصادق علیه السلام می‌باشند. مادر  ایشان حمیده علیها السلام می‌باشد. همانطور که گفتیم لقب ایشان کاظم و به معنای بسیار کظم غیظ کننده می‌باشد. این را ابتدای مطلب بگویم که همه‌ی ائمه ساجد و صادق و کاظم و… بوده‌اند طبق روایات کلهم نور واحد، برای روشن شدن این مطلب به روایتی بسنده می‌کنیم.

روزی امام باقر عليه السلام محضر پدر بزرگوارش امام زين العابدين عليه السلام مشرف شد و احساس كرد كه حضرت در عبادت كردن به جایی رسيده كه هيچ كس به آن مرحله نرسيده است. صورتش از شب زنده داری زرد شده و چشمهايش از گريه سرخ گرديده و پیشانی اش پينه بسته و دو ساق پای او از كثرت ايستادن در نماز ورم كرده است.

حضرت باقر عليه السلام مي فرمايد: چون پدرم را در اين حال ديدم ديگر نتوانستم خودداری كنم و به گريه افتادم. پدرم در آن وقت به فكر فرو رفته بود. پس از لحظاتی از ورود من آگاه گشت. ديد كه من گريه می كنم. روی به من كرد و فرمود: فرزندم! یکی از نوشته ها كه عبادت امير المؤمنين علی بن ابیطالب عليه السلام در آن نوشته شده بياور. من نوشته را تقديم كردم. کمی از آن خواندند، سپس با حالتی افسرده و ناراحت نوشته را بر زمين گذاشت و فرمود: چه کسی مي تواند مانند علی بن ابي طالب عليه السلام عبادت كند.

کنیه‌ی امام کاظم علیه السلام، ابولحسن و نام ایشان موسی است. تاریخ ولادت ایشان ۲۰ ذی‌الحجه  ۱۲۸ در مدینه‌ی طیبه است. مدت امامت ایشان بعد از شهادت امام جعفر صادق علیه السلام به مدت ۳۵ سال و مدت عمر شریف ایشان ۵۵ سال است. سرانجام ایشان در ۲۵ رجب سال ۱۸۳  بوسیله‌ی خرما‌ی زهرالود و بدست هارون یححی برمکی لعنت الله علیه مسموم و به شهادت رسیدند.

مزار منور امام هفتم موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام در کاظمین عراق  است.

احادیث و روایات از امام کاظم علیه السلام

ترقي، نه در جا زدن

امام کاظم علیه السلام می‌فرمایند:

« من استوي يوماه فهو مغبون، و من كان آخر يوميه شرهما فهو ملعون و من لم يعرف الزيادة في نفسه فهو في نقصان، و من كان الي النقصان فالموت خير له من الحياة. » [۱]

« كسي كه دو روزش مساوی باشد، مغبون است، و كسي كه دومين روزش، بدتر از روز اولش باشد ملعون است، و كسي كه در خودش افزايش نبيند در نقصان است، و كسي كه رو به نقصان رود مرگ براي او بهتر از زندگي است. »

[۱] بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۲۷

جلالت امام موسي بن جعفر

شخصي از امام صادق عليه السلام پرسيد: « چه قدر فرزندت موسی را دوست داري؟ ». امام عليه السلام فرمود:

« وددت ان ليس لي ولد غيره، حتي لا يشاركه في حبي له احد. »
« دوست داشتم غير از او فرزند ديگري نداشتم، تا هيچ كس در علاقه‌ام به او شريك نمي شد. » [۱].

[۱] انوار البهيه، محدث قمي، ص ۲۷۸ و ۲۷۹

نيز در اصول كافي از « فيض بن مختار » نقل شده كه گفت:

من در حضور امام صادق عليه السلام بودم كه فرزندش موسي عليه السلام در سن طفوليت به آن حضرت وارد گرديد. امام عليه السلام او را به سينه چسبانيد و صورت او را بوسه داد و آنگاه رو به من كرد و فرمود:

« انتم السفينة و هذا ملاحها. »
« شما به منزله كشتي هستيد و اين فرزند ناخداي كشتي. هرگز كشتي بدون ناخدا به مقصد نمي رسد. » [۲]

[۲] اصول كافي، ج ۱، ص ۳۵۲، (باب اشاره و نص بر امامت حضرت كاظم (ع) ).

تكلم به زبان فارسی

ابوحمزه گويد: روزی شخصي از اهل خراسان بر حضرت موسي بن جعفر عليه السلام وارد شد و با حضرت به لسان عربي مشغول صحبت شد.
امام عليه السلام چون متوجه شد كه او از اهل خراسان است به زبان فارسي فصيح جواب مرد خراساني را داد.
خراساني با تعجب عرض كرد: « من خيال كردم كه شما قدرت تكلم با زبان فارسي را نداريد. لذا با شما عربي سخن گفتم. » حضرت عليه السلام لبخندي زده و فرمودند:
« اگر من قدرت تكلم بر هر زباني نداشته باشم پس من چه فضيلت بر شما خواهم داشت. »
آنگاه حضرت رو به ابوحمزه نمود و فرمود:

« هر كس نتواند با تمام لغات انسانی بلكه لغات حيوانات و طيور صحبت كند او امام نخواهد بود بلكه دروغگوست. » [۱] [۱] منهاج الولاية، قرني، ص ۴۶۵.

تبديل تمثال شير به شير واقعی

از علي بن يقطين(علی بن یقطین از شیعیان بسیار مخلص زمان امام کاظم علیه السلام بوده‌اند که در دربار هارون کار می‌کردند) روايت شده كه:
روزی هارون الرشيد از كثرت ناراحتي و شدت دشمني اش با امام هفتم عليه السلام مردي شعبده باز و جادوگر به نام « حميد بن مهران » را طلب كرد تا در مجلسي امام عليه السلام را خجل و شرمنده سازد. مجلس آراسته شد و سفره ي رنگين طعام گسترده گشت.

هارون با اشاره ي سر به مرد جادوگر فهماند كه كارش را شروع نمايد. مرد افسونگر در حالي كه لبخند شيطنت آميزي بر لب داشت حيله‌ای به كار برد كه هر گاه خادم امام عليه السلام مي‌خواست نانی بردارد و خدمت آن حضرت بگذارد، نان از دستش می‌پريد. هارون از ديدن اين منظره و به خيال خود سبك شدن امام عليه السلام آن قدر خوشحال شد كه نتوانست خنده‌های مستانه اش را كنترل كند.

طولی نكشيد كه امام عليه السلام نگاهي به عكس‌هايی كه بر پرده‌ها نقش بسته بود انداخت و خطاب به تصوير شير فرمود: « يا اسد الله! خذ عدو الله! » « اي شير خدا! بگير دشمن خدا را »! بلا درنگ تصوير شير زنده شد و به امر خداوندی و دستور امام معصوم عليه السلام شير جسميت پيدا كرد و مانند بزرگ ترين و درنده ترين شيران برجست و جادوگر بينوا را گرفت و در يك لحظه پاره پاره كرد! و آنگاه به جاي خويش بازگشت. هارون و نديمانش از ديدن اين معجزه عظيم الهي غش كردند و به روي بر خاك مذلت افتادند.
هارون چون به هوش آمد، از امام عليه السلام بسيار عذرخواهي نمود و آنگاه گفت: « از شما خواهش می‌كنم كه از اين صورت شير بخواهيد كه اين مرد را برگرداند و ساحر زنده شود ».
امام عليه السلام فرمود: « اگر عصاي موسي برمی‌گرداند، آنچه را كه بلعيد از ريسمان‌ها و طناب‌ها و عصاهای دروغين ساحران، اين صورت شير نيز بلعيده‌ی خود را برمی‌گرداند. (يعني وقوع چنين درخواستي محال است). ابهت و شكوه امام كاظم عليه السلام مجلس جشن را فرا گرفت. [۱].

[۱] شيخ صدوق، عيون أخبار الرضا (ع)، باب هشتم – علامه مجلسي، بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۴۲.
منبع: كرامات و مقامات عرفاني امام موسي بن جعفر؛ سيد علي حسيني قمي؛ ۱۳۸۲؛ نشر نبوغ

تقسيم كارهاي روزانه

« اجتهدوا في ان يكون زمانكم اربع ساعات: ساعة لمناجات الله، و ساعة لامر المعاش، و ساعة لمعاشرة الاخوان و الثقات الذين يعرفونكم عيوبكم و يخلصون لكم في الباطن، و ساعة تخلون فيها للذاتكم في غير محرم و بهذه الساعة تقدرون علي ثلاث ساعات. » [۱] « بكوشيد زمان و فرصتي را كه در اختيار داريد به چهار بخش تقسيم كنيد بخشي را به عبادت و ارتباط با خدا اختصاص دهيد و بخشي را به تلاش و كوشش براي تأمين نيازمندي‌هاي زندگي. پاره اي ديگر از وقت خود را در معاشرت با برادران ديني و افراد مورد اعتماد خود كه در دل ارادتمند شما هستند و عيب هايتان را به شما مي‌شناسانند سپري كنيد.‌ »

[۱] تحف العقول، ص ۳۰۲.

ساعتي را نيز به بهره گيري از لذت‌هاي حلال اختصاص دهيد و (توجه داشته باشيد كه) در پرتو بهره گيري مطلوب از اين بخش اخير، در انجام سه بخش نخست موفق تر و توانمندتر خواهيد بود.
امام (ع) در اين رهنمود بسيار ارزنده به همه ابعاد و نيازهاي فطري و غريزي بشر توجه كرده و پيروان خود را به اجراي دقيق آن توصيه نموده است. اين سخن حكيمانه امام (ع) اولاً ما را به نظم در زندگي و برنامه ريزي دقيق در كارهاي روزانه توصيه مي‌كند، و ثانياً ليست جامع و دستورالعمل كاملي از برنامه روزانه ما را در پيش روی‌مان قرار مي‌دهد كه اجراي دقيق آن، انسان را به سعادت و كمال می‌رساند.

برحذر بودن از دوست داشتن تمايلات نفسانی

حضرت امام هفتم می‌فرمایند:

قوله في التحذير عن حب الشهوات

«اوحي الله تعالي الي داود عليه السلام: يا داود حذر و انذر اصحابك عن حب الشهوات، فان المعلقة قلوبهم بشهوات الدنيا قلوبهم محجوبة عنی. »‌
« خداوند بزرگ به داوود وحي كرده: ای داوود يارانت را از دوست داشتن تمايلات نفساني برحذر دار و بيم ده، زيرا كساني كه دل به شهوات دنيا بسته اند دلهايشان از من پوشيده و در حجاب است.

منبع: صحيفه امام كاظم؛ جواد قيومي اصفهاني؛ دفتر انتشارات اسلامي چاپ اول ۱۳۸۱.

برترين چيزي كه مي‌توان به خدا نزديك شد

« قوله في افضل ما يتقرب به الي الله افضل ما يتقرب به العبد الي الله بعد المعرفة به الصلاة، و بر الوالدين، و ترك الحسد و العجب و الفخر. »‌
« برترين چيزي كه بنده به وسيله ي آن به پروردگارش نزديك مي‌گردد بعد از شناخت او، نماز و نيكی به پدر و مادر و ترك حسد و خودپسندي و تكبر مي‌باشد. »

منبع: صحيفه امام كاظم؛ جواد قيومي اصفهاني؛ دفتر انتشارات اسلامي چاپ اول ۱۳۸۱

به ياد نعمت

هشام بن احمد مي‌گويد: همراه امام كاظم عليه السلام بودم، آن حضرت سوار بر مركب بود، و با هم در خارج شهر مدينه حركت مي‌كرديم، ناگاه ديدم آن حضرت از مركب پياده شد و سجده طولاني انجام داد، سپس سر را بلند و فرمود.
پرسيدم: « فدايت شوم، اي پسر رسول خدا! چرا ناگهان به سجده اي طولاني مشغول شدي؟ »امام عليه السلام فرمود:

« هنگامی كه حركت می‌كرديم، به ياد نعمتي افتادم كه خداوند به من عطا فرموده است و خواستم خدا را به خاطر آن نعمت سجده كنم و در حال سجده كه خاضعانه ترين، نوع عبادت است از او تشكر و سپاس نمايم. » [۱]

[۱] اصول كافي، كليني ج ۲، ص ۹۸

زیارات ائمه و صالحین علیهم السلام

در بحار از امام کاظم علیه السلام ضمن حدیثی آمده که فرمود:

« و هر کس حاجتی از دوستان ما برآورد، گویی که آن را برای همه ما برآورده است. »
و در کتاب کامل الزیارات از امام رضا علیه السلام آمده که فرمود: « هر کس نمی تواند ما را زیارت کند، دوستان صالح ما را زیارت نماید، ثواب زیارت ما برایش نوشته می‌شود. »[1] و از امام کاظم علیه السلام مانند همین حدیث روایت آمده با اضافه اینکه: « و هر کس نمی تواند ما را صِلِه کند، پس دوستان و موالیانِ صالح ما را صِلِه نماید ثواب صِلِه ما برایش نوشته می‌شود. » [2] [1]: ۸۸۲. کامل الزیارات، ۳۱۹، باب ۱۰۵.
[2]: ۸۸۳. کامل الزیارات، ۳۱۹، باب ۱۰۵ ح ۲.

نگه داشتن زبان و آسیب‌‌های آن

اصول کافی در خبر صحیحی از امام ابوجعفر باقر علیه السلام آمده که فرمود: « همانا شیعیان ما لالها هستند » [۲] . و در همان کتاب به سند موثَّقی از امام کاظم علیه السلام آمده که شخصی به آن حضرت عرضه داشت: مرا سفارشی بنمای، فرمودند: زبانت را حفظ کن که عزیز شوی، و زمام امورت را به دست مردم مده که خوار و زبون گردی [۳] [۲]: ۸۳۰. اصول کافی، ۲ / ۱۱۳.
[۳]: ۸۳۱. اصول کافی، ۲ / ۱۱۳.

اهداء قرائت قرآن به آن حضرت علیه السلام

و بر فضیلت و استحباب آن دلالت دارد آنچه ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی در کافی از علی بن المغیره روایت آورده که گوید: « به حضرت ابوالحسن امام کاظم علیه السلام عرض کردم: پدرم از جَدّ تو راجع به ختم کردن قرآن در هر شب پرسیده بود، جدّ تو به او فرموده بود: در هر شب.

به آن جناب عرضه داشته بود: در ماه رمضان [نیز]؟ جدّ تو فرموده بود: ماه رمضان [نیز]، پدرم به او عرضه داشته بود: آری، تا هر قدر که بتوانم. پس از آن پدرم قرآن را چهل بار در ماه رمضان ختم می‌کرد. سپس من بعد از پدرم آن را ختم می‌کردم، بسا که بر او می‌افزودم و یا کمتر از آن را ختم می‌کردم به مقدار فراغت و اشتغال و نشاط و بی حالیم، پس هرگاه روز فطر شود برای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم یک ختم، و برای علی علیه السلام ختمی دیگر و برای فاطمه علیها السلام ختمی دیگر، سپس برای ائمه علیهم السلام تا به شما رسد قرار می‌دهم، که از آن هنگام که در این حال بوده‌ام یک ختم قرآن برای شما قرار داده ام، به سبب این کار چه پاداشی برایم هست؟

امام کاظم علیه السلام فرمود: پاداش تو آن است که روز قیامت با آنان علیهم السلام باشی، عرض کردم، اللَّه اکبر چنین پاداشی برای من است؟ سه مرتبه فرمود: آری » [۱] .

[۱]: ۵۰۱. سوره اعراف، آیه ۱۸۰.

امام کاظم علیه السلام و مهدویت(فرج حضرت مهدی علیه السلام)

از حسین بن جهم آمده که گفت: از حضرت ابوالحسن امام موسی کاظم علیه السلام درباره فَرَج پرسیدم، فرمود: آیا نمی دانی که انتظار فَرَج از فَرَج است؟ گفتم: نمی دانم مگر اینکه شما به من بیاموزید، فرمود: آری، انتظار فَرَج بخشی از فَرَج است [۳] .

[۳]: ۵۹۲. بحار الانوار، ۵۲ / ۱۳۰، ح ۲۹.

در بحار از قرب الاسناد به سند خود از علی بن اسباط است که گفت: به حضرت ابوالحسن موسی بن جعفر علیهما السلام عرض کردم: فدایت شوم، ثعلبة بن میمون از علی بن المغیره از زید عمی برایم گفت که حضرت علی بن الحسین علیهما السلام فرموده است: قائم ما در یکی از سالها برای ادای کامل حقوق مردم قیام خواهد کرد.
امام کاظم علیه السلام فرمود: قائم بدون سفیانی قیام کند؟ به درستی که امر قائم علیه السلام حتمی از خداوند است، و قائم نخواهد بود جز با بودن سفیانی. عرض کردم: فدایت شوم، پس در این سال است؟ فرمود: هر چه خدا خواهد؛ گفتم: آیا در دوران عمر من به حکومت می‌رسد؟ فرمود: خدا هر چه خواهد انجام دهد [۱] [۱]: ۱۰۵۰. بحار الانوار، ۵۲ / ۱۸۲.

برای دیدن نامه‌ی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف به شیخ مفید کلیک کنید

شهادت امام هفتم، کاظم علیه السلام

روزها يكي پس از ديگري می‌آمدند و می‌رفتند و خورشيد عالم افروز به عادت هميشگي اش هر روز از مشرق سر در می‌آورد و در مغرب غروب مي‌كرد، اما چيزي كه او مي‌ديد فقط تاريكي سياه چال بود. سال‌هاي سال بود كه سهم او از روشنايی روز، فقط نوری اندك از روزنه‌ی كوچكی بود و بس، تنها چيزی كه او را زنده نگه داشته بود نور ايمان بود.

آن جا از رفاه و آسايش و آزادی خبری نبود، اما زمزمه‌های عاشقانه‌ی او در «خلوت خانه‌ی تنهايی» و به هنگام راز و نياز با معبودش روح او را به عالم ملكوت پيوند زده بود و از اين دنيای حقير به عبادت دلخوش كرده بود.
نور ايمان او دل كنيز زيبارو كه زندان‌ بان او را برای آزار روحی امام به زندان فرستاده بود را نيز در كنج زندان روشن كرده بود. بر عكس در كاخ هارون نعره‌های مستانه‌ی ديوسيرتان تا آسمان بلند بود و بساط عيش و نوش هميشه به راه، زندانی آنجا نيز دست از ارشاد گمراهان بر نمی‌داشت.

مي‌خواست حرف آخرش را بزند و حجت را تمام كند. زندان بان را صدا كرد و قلم و كاغذی از او خواست. آن گاه زير روزنه‌ی كوچكی كه كمي نور همراه داشت نشست و نامه‌ای نوشت. يك بار خواند و نامه را به نگهبان داد تا به هارون الرشيد برساند. نگهبان وارد كاخ شد، هارون پرسيد: چيست؟
– نامه.
– از چه كسي است.
– از زندانی، موسي بن جعفر، اما گفته بلند بخوانيد تا همه بشنوند.
– بده ببينم، حتما.
تقاضای آزادی كرده و نامه را گرفت و طوری كه حاضران هم بشنوند خواند:
«روزگار بر من در اين زندان تاريك با مشكلات و سختي‌های فراوانی می‌گذرد، در حالي كه روزگار تو سراسر خوشگذرانی است. من و تو در روز قيامت كه پايانی برايش نيست به هم خواهيم رسيد و به حساب هايمان رسيدگي خواهند كرد. اين را بدان كه آن جا ستمگران و اهل باطل زيانكار خواهند بود». [۱] هارون به اطرافش نگاه كرد. حاضران چهره‌ای غمگين به خود گرفته بودند. رگ ونسط پيشانی هارون از شدت خشم برآمده بود. نامه را مچاله كرد و به گوشه ای پرتاب كرد و دست هايش را به كمرش زد و مشغول قدم زدن شد.
آن نامه‌ی كوتاه ولی پر معنا مستی را از سرش پرانده بود. دست آخر از شدت عصبانيت نعره ای كشيد كه گوش فلك را كر كرد. روی تخت رياستش تكيه كرد و در حالي كه دندان هايش را به هم می‌فشرد به فكر فرورفت. با خود می‌انديشيد كه اين حرف حق را كه بسيار تلخ و شكننده بود چگونه پاسخ گويد. روز بعد جسم نحيف امام كاظم عليه السلام در گوشه ای از زندان روي زمين بود، اما پرنده‌ی روحش به نزد جد بزرگوار و پدر و مادر شهيدش پر كشيده بود.

[۱] بحارالأنوار، ج ۴۸، ص ۱۴۸.
منبع: حيات پاكان داستان‌هايي از زندگي امام موسي كاظم؛ مهدي محدثي؛ بوستان كتاب چاپ دوم ۱۳۸۵.

« اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم »

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست